بازارهای مالی پیچیده هستند و برای موفقیت در آنها، نیاز به درک درست و جامع از دو رویکرد اصلی تحلیل بازار یعنی تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادی وجود دارد. هر کدام از این رویکردها نقاط قوت و ضعف خود را دارند، و معاملهگران حرفهای باید تلاش کنند تا هر دو را به خوبی یاد بگیرند و به کار بگیرند. در این آموزش از سری “تریدر شدن با Eagle”، به بررسی قانون اول بازار و نحوه بهکارگیری ترکیبی از تحلیل تکنیکال و بنیادی میپردازیم.
تکنیکالیستها و ترس:
تحلیلگران تکنیکال معمولاً بازار را از دید نمودارها و الگوهای قیمتی مشاهده میکنند و رفتار قیمتی سهام یا داراییها را بر اساس گذشته آن تحلیل میکنند. اما نقطه ضعف بزرگ تحلیل تکنیکال این است که روانشناسی تودهها و همچنین ارزش ذاتی داراییها در آن جایی ندارد. تکنیکالیستها ممکن است همه چیز را به یک رنگ ببینند؛ مثلاً تفاوتی بین شکست خط روند در یک سهم فلزی یا یک سهم پتروشیمی نبینند. این امر میتواند باعث ترس و دلهره در معاملات شود، چرا که ممکن است بازار به شکلی غیرمنتظره حرکت کند.
بنیادیکارها و غافلگیری:
در مقابل، تحلیلگران بنیادی بیشتر بر روی ارزش ذاتی داراییها و عوامل اقتصادی و مالی تمرکز میکنند. این گروه ممکن است با دیدن گزارشهای مالی، ارزش سهام یا دارایی را تخمین بزنند و تصمیمگیری کنند. اما بازار همواره پر از غافلگیری است و ممکن است تحلیلگران بنیادی نتوانند روانشناسی توده و حرکات کوتاهمدت بازار را پیشبینی کنند. این امر باعث میشود که تحلیلگران بنیادی گاه با سورپرایزهای بزرگی روبرو شوند، چرا که نمیتوانند ساختار حرکتی بازار را به درستی تحلیل کنند.
ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی: راهکار جامع
برای اینکه بتوانیم نقاط ضعف این دو روش تحلیل را برطرف کنیم، ترکیب تحلیل تکنیکال و بنیادی ضروری است. یادگیری هر دو روش شاید چالشبرانگیز به نظر برسد، اما برای موفقیت در بازار سرمایه، تسلط بر هر دو الزامی است، هرچند کافی نیست. یک استراتژی موفق و پایدار در بازار ترکیبی از تحلیل تکنیکال برای شناخت روندها و الگوهای قیمتی و تحلیل بنیادی برای درک ارزش ذاتی داراییها است.
چالشهای معاملهگری و نقش دانشهای دیگر:
ماجرا به همینجا ختم نمیشود. یک معاملهگر موفق بازار سرمایه باید بهروز باشد و علاوه بر تحلیل تکنیکال و بنیادی، درک کاملی از اقتصاد، سیاست، و صنعت داشته باشد. شناخت عمیق از عوامل تاثیرگذار بر بازار، از جمله رویدادهای سیاسی و اقتصادی، میتواند به معاملهگر کمک کند تا بهتر و دقیقتر تصمیمگیری کند.
بهعنوان مثال، وقتی در اوج قیمتها، وزیر اقتصاد با لحن خاصی از حمایت بازار سرمایه صحبت میکند، باید بدانید که این میتواند نشانهای از تغییرات در روند بازار باشد. همچنین، درک اینکه بازار سرمایه محلی برای قمار نیست، بلکه یک کسبوکار حرفهای است که نیاز به مهارت و دانش دارد، نکتهای کلیدی برای موفقیت است.
مطالعه و پیشرفت مداوم:
همانطور که وارن بافت، پس از ۶۵ سال سرمایهگذاری موفق، همچنان روزانه ۵ ساعت مطالعه میکند، هیچوقت در بازار سرمایه به مرحلهای نمیرسید که بتوانید بگویید کاملاً مسلط هستید. فارغالتحصیلی در بازار سرمایه وجود ندارد و معاملهگران باید همیشه در حال یادگیری و بهروزرسانی دانش خود باشند.
نتیجهگیری:
- تحلیل تکنیکال شما را به دیدن روندها و ساختار بازار میرساند، اما ارزش ذاتی داراییها را نمیبیند.
- تحلیل بنیادی شما را به درک ارزش ذاتی و عوامل اقتصادی میرساند، اما ممکن است روانشناسی بازار را نادیده بگیرد.
- بهترین استراتژی در بازار سرمایه، ترکیب این دو روش است.
- معاملهگری یک کسبوکار تخصصی است و موفقیت در آن نیاز به تلاش، یادگیری مداوم، و شناخت عمیق از اقتصاد و سیاست دارد.
معاملهگری را با تلاش و استراتژی به یک شغل حرفهای تبدیل کنید و از دیدگاههای کوتاهمدت و عجولانه دوری کنید.