در فضای پرابهام و پرتلاطم بازارهای مالی، بسیاری از اشتباهات بزرگ نه از تحلیلهای غلط، بلکه از برداشتهای ناقص ذهنی ناشی میشود. یکی از خطرناکترین این برداشتها، سوگیری بقا (Survivorship Bias) است؛ خطایی ذهنی که باعث میشود فقط به بازماندگان موفق نگاه کنیم و از شکستخوردههای حذفشده درس نگیریم.
در این آموزش، با الهام از نظریه معروف «ابراهیم والد» در جنگ جهانی دوم، این خطای شناختی را در بستر تریدینگ بررسی میکنیم تا نشان دهیم چرا بسیاری از استراتژیها، فقط در ظاهر موفقاند و چگونه میتوان با نگاه درست، واقعیت پشت نمودارها را دید.
از بمبافکنها تا بازارها: داستانی از آمار و بقا
در جریان جنگ جهانی دوم، نیروی هوایی آمریکا تصمیم گرفت بخشهایی از هواپیماهای بمبافکن را زرهی کند تا شانس بازگشتشان از مأموریتها بیشتر شود. آنها صدها هواپیمای بازگشته را بررسی کردند و متوجه شدند بیشترین اصابت گلولهها به بالها، بدنه و دم بوده است. منطقی به نظر میرسید که این قسمتها نیاز به تقویت دارند.
اما ابراهیم والد، آماردانی تیزبین، با مشاهدهای ظریف مسیر فکر همه را تغییر داد. او پرسید:
«ما فقط هواپیماهای بازگشته را میبینیم. آنهایی که سقوط کردهاند، کجا آسیب دیده بودند؟»
پاسخ ساده اما ژرف بود: بخشهایی که در دادهها کمتر آسیبدیده نشان داده میشوند (مثل موتور یا کابین خلبان)، احتمالاً نقاطی بودند که اگر آسیب میدیدند، هواپیما هرگز بازنمیگشت. بنابراین، تقویت آن نقاط حیاتی ضروریتر از نقاط پرتکرار در دادههای ناقص بود.
بازار هم مثل میدان جنگ است؛ و خطای ما هم همانقدر مهلک
در معاملهگری، بسیاری از تحلیلها دقیقاً همان اشتباه نیروی هوایی را تکرار میکنند. ما فقط آنهایی را میبینیم که بازماندهاند؛ تریدرهایی که موفق شدهاند، استراتژیهایی که کار کردهاند، شرکتهایی که رشد کردهاند. اما چه بر سر شکستخوردهها آمده؟ و چرا آنها دیده نمیشوند؟
این نادیدهگرفتن، همان سوگیری بقاست. و اگر آن را نشناسیم، در مسیر معاملهگری، بر اساس دادههایی ناقص تصمیم خواهیم گرفت.
چگونه سوگیری بقا ما را در تریدینگ فریب میدهد؟
-
مطالعه صرفاً روی موفقها: کتابها، ویدیوها و مصاحبهها اغلب حول محور معاملهگران موفق میچرخند. اما چه تعداد از افراد، با همان استراتژیها شکست خوردهاند و هیچگاه داستانشان روایت نشده است؟ موفقیت یک روش زمانی معنا دارد که بدانیم چند نفر دیگر با همان مسیر به بنبست رسیدهاند.
-
تحلیل دادههای بازمانده: بسیاری از شاخصها مثل S&P 500 فقط شرکتهای باقیمانده را نمایش میدهند؛ شرکتهایی که ورشکست شدهاند یا حذف شدهاند، در این دادهها حضور ندارند. تستکردن یک استراتژی فقط بر اساس بازماندگان، میتواند تصویری غلط از کارایی آن بدهد.
-
بیتوجهی به شکستها: نظریه والد به ما میگوید برای ساختن سیستم قوی، باید بدانیم دیگران کجا شکست خوردهاند، نه صرفاً کجا موفق شدهاند. آیا آنها مدیریت ریسک نداشتند؟ آیا در مواجهه با تغییر بازار انعطاف نداشتند؟ پاسخ این سؤالها، مهمتر از دانستن رازهای موفقیت بازماندگان است.
چگونه از این تله ذهنی خارج شویم؟
-
بررسی جامع، نه گزینشی: دادههای تاریخی را با در نظر گرفتن شرکتها و استراتژیهای حذفشده بررسی کنید. در بکتستها، فقط روی «زندهها» حساب باز نکنید.
-
مطالعه شکستها: شکستهای معاملهگران واقعی، منابعی غنی برای یادگیریاند. بهجای دنبالکردن اینفلوئنسرها، از کسانی یاد بگیرید که تجربه تلخ ضرر را با شما به اشتراک میگذارند.
-
درک منطق، نه تقلید: هر استراتژی در بستر خاصی معنا دارد. قبل از استفاده از آن، منطق پشت آن را بفهمید و بسنجید که آیا با شرایط ذهنی و بازار شما همخوان است یا نه.
-
تقویت نقاط حیاتی: همانطور که والد به حفظ موتور هواپیما فکر میکرد، شما هم باید سرمایهاتان را بهعنوان حیاتیترین بخش سیستم در نظر بگیرید. مدیریت ریسک، حد ضرر، و پایبندی به قوانین معاملاتی مهمترین حفاظهای شما هستند.
-
همیشه بپرسید: «چه چیزی را نمیبینم؟» پرسش از دادههای گمشده، کلید ورود به تحلیل عمیقتر است.
جمعبندی
در مسیر معاملهگری، آنچه دیده نمیشود، میتواند شما را از پا درآورد. نگاه ما به موفقیتها اگر بدون درک شکستها باشد، همان خطای آماری است که میتواند یک سیستم را به نابودی بکشاند.
در Eagle Economic ما باور داریم رشد در بازارهای مالی، بیش از آنکه در پیروی از موفقها باشد، در فهم چرایی شکستها نهفته است. آنچه شما را در بازار زنده نگه میدارد، نه معاملات درخشان، بلکه حفاظت از نقاط حیاتی ذهن و سرمایه شماست.